حکایت
 Emergency 5 pc cover small دانلود بازی Emergency 5 برای PC

 

 

 

 

10,000 تومان

تاریخ انتشار دیتا: 2014/11/13
بستر های نرم افزاری مورد نیاز: PC
نوع بازی: ورزشی
زبان: ENG  
حجم فایل: 6.21 GB

6,000 تومان


نوشته شده توسط : متین

حکایت جالب ملانصرالدین و دود کباب

ملانصرالدین و دود کباب,حکایت,حکایت آموزنده,داستانهای آموزنده

فقیری از کنار دکان کباب فروشی می گذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخ ها کرده و به روی آتش نهاده باد می زد و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت.


او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت:کجا می روی پول دود کباب را که خورده ای بده.


از قضا ملانصرالدین از آنجا می گذشت جریان را دید و متوجه شد که مرد فقیر التماس و زاری می کند و تقاضا می نماید او را رها کنند. ولی مرد کباب فروش می خواست پول دودی را که وی خورده است بگیرد.


ملا دلش برای مرد فقیر سوخت و جلو رفته به کباب فروش گفت: این مرد را آزاد کن تا برود من پول دود کبابی را که او خورده است می دهم.


کباب فروش قبول کرد و مرد فقیر را رها کرد. ملا پس از رقتن فقیر چند سکه از جیبش خارج کرده و در حال که آنها را یکی پس از دیگری به روی زمین می انداخت به مرد کباب فروش گفت: بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر.


مرد کباب فروش با حیرت به ملا نگریست و گفت: این چه طرز پول دادن است مرد خدا؟


ملا همان طور که پول ها را بر زمین می انداخت تا صدایی از آنها بلند شود گفت: خوب جان من کسی که دود کباب و بوی آنرا بفروشد و بخواهد برای آن پول بگیرد باید به جای پول صدای آنرا تحویل بگیرد.





:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 449
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 دی 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: